سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین «محسن قرائتی» در برنامه «درس هایی از قرآن» پیرامون «معنی شایعه، انواع شایعه، نحوه برخورد با شایعه، شایعه سازان و شایعه پراکنی»
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین «محسن قرائتی» در برنامه «درس هایی از قرآن» پیرامون «معنی شایعه، انواع شایعه، نحوه برخورد با شایعه، شایعه سازان و شایعه پراکنی»
الهی چشات پر از غم نشه آقا، سفره فاطمیت جمع نشه آقا، خدا بت سلامتی بده که سایت، از سر کشور ما کم نشه آقا... مداحی جدید و بسیار زیبای کربلایی جواد مقدم در وصف مقام معظم رهبری.
به نام خدا
امشب جلسه خیلی خوب و صمیمی داشتیم
حدود ده نفری اومدن:
آقایان: رهبری، مهدی نژاد، میرابوالفتوحی، حاج آقای واحد 7 (اسمشان را نمی دانم)، شیرازی، سلیمی، روستا، توحیدی، صبایی و رحمانی
گزارش دادیم و کارهایی که باید انجام بشه را هم مطرح کردیم
خدا رو شکر همه موافق بودن
نظرات خوبی هم دادن به خصوص آقای میرابوالفتوحی
ایشون چند تا پیشنهاد خوب برای واحد مشترک دادن که خیلی جالب بود: کتابخانه، کلاس زبان، مشاوره حقوقی
جناب آقای صبایی هم لطف کردن و برای امور تأسیساتی و برق بلوک فردی را معرفی کردن
دوستان خیلی لطف داشتن، چقدر همسایه های فرهیخته و با محبتی داریم!
عناوین تصمیماتی که در این جلسه گرفته شد:
ما که از تعجب حرفی برای گفتن نداریم!
شما اگه چیزی به ذهنتون می رسه، بنویسید...
شاید وضع عوض شد، شاید!
تازه وضع از اینی که می بینید خراب تره! این عکس مربوط به ساعت 12 ظهره، شب بیاین ببینین چه خبره!
به نظر شما چرا اینجوری میشه؟!
یه کم اطلاعات بهتون بدم:
این مجتمع 120 واحد داره که حدود 80 واحدش مشغول سکونتن!
اگه 40 تای دیگه بیان چی میشه!؟
میگن: همین سطل زباله اجق وجق را خودشون که نخریدن، شهرداری دیده هیچی به هیچیه، دلش سوخته همین سطل قراضه را آورده اینجا گذاشته!
[اینم یه جواب به اونایی که فکر میکنن شهرداری و ارگانها و نهادها و ... دلشون برا مردم نسوخته]
بد نیست بدونین که این مصداق مهربونی شهرداری به ما، یه مدت کوتاهی پیداش نبود معلوم نبود کجا رفته، برخی گمانه زنی کردن که بردنش برای تعمیر، آخه یکی از چرخاش
شکسته بود و یوری ایستادگی می کرد! [اگه این گمان راست باشه معلوم میشه شهرداری خیلی خیلی مهربونه! اونم با کی؟ با ما که توانایی تهیه سطل زباله نداریم!]
من که همین الان میخوام برم شهرداری برای تشکر!
قبل از این که برم یه چیزی به ذهنم رسید حیفه نگم:
دقت کردین که سیستم پر شدن این سطل مهربونی ها با سیستم های رایج دنیا یه کم متفاوته:
چون بقیه ظرفها اول پر میشن بعد لبریز میشن این سطله اول لبریز میشه بعد پر میشه! اگه باور ندارین ساعت 9 شب به بعد بیاین می بینید که پر شده!
... قرار بود شرحی نداشته باشه!
این چاله ای ملاحظه می کنید دقیقاً روبروی درب ورودی بلوک چهار واقع شده!
اگه اشتباه نکنم یه دوسالی هست که با اعتماد به نفس بالا اینجاس
نه به کسی کاری داره و نه کسی به او کاری!!
اون هفته، رئیس اسبق بلوک گفت: من به خاطر همین چاله استعفا دادم چون دیدم نتونستم از سر راه بردارمش!!
واقعاً چه شجاعتی هر دو تاشون دارن!
اون ول کن نبوده و ایشون ول کن بوده! و ریاست و سیادت را شجاعانه گذاشته کنار!
خوب نگاه کنین و حواستون باشه که گرفتارش نشین
از بستگان و دوستان مهمان هم مراقبت لازم را به عمل بیارید
یادش به خیر یه داستانی قدیما می خوندیم که:
در روستایی که تازه شهر شده در مرکز شهر چاله ای بود که هر روز یک نفر داخلش می افتاد وزخمی می شد.
برای این چاله در شهرداری جلسه ای برگزارشد.
یکی از کارشناسان گفت: فهمیدم ما یک آمبولانس می بریم کناره چاله می گذاریم .هرکسی که افتاد فورا می بریمش به بیمارستان مرکز شهرستان.
بقیه هورا کشیدند وگفتند : مشکل حل شد.
یکی دیگر از کارشناسان گفت: الحق که همه شما کم اطلاع هستید. این هم راه حل شد؟
بقیه گفتند: خوب تو میگی چه کار کنیم ؟
کارشناس گفت: آمبولانس همیشه دیر می رسه، یک بیمارستان کنار چاله می سازیم.
بقیه هورا کشیدند وگفتند: خوب مشکل حل شد.
شهردار که صحبت های همه را گوش می داد با عصبانیت گفت:
خاک برسرم با این کارشناس هایم! آخه اینها هم شد راه حل؟
شهردار گفت : این چاله رو پر می کنیم ویک چاله دیگه کنار بیمارستان می کنیم!!!!!
بنده هم پیشنهاد میکنم یه جلسه بذاریم و راهکارهای حل چاله خودمونو را با همفکری بررسی کنیم.